جمعه صبح به اتفاق برادرم علی و پسرخاله ام رفتیم پراید بفروشم و تیبا بخرم موفق شدیم پراید ۸۴ که به روغن سوزی افتاده بود بفروشم ۵۲تومن و همونجا تیبا ۹۴ بخرم ۱۴۵ تومن و آوردمش خونه شد اذان مغرب یه گوسفند قربانی کردیم و اومدم بالاسر محمد داداشم که تو کما و هنوز بعد ۱۵ ماه به هوش نیومده دیدم حالش اصلا خوب نیست مادر و برادرام اومدن بالاسرش فکر کنم تشنج کرده بود و به خودش می لرزید و نفسش بند اومده بود و زبانش سیاه شده بود بعد چند ثانیه دیدم آروم شده و من نتونستم جلوی گریه ام بگیرم حالم بد شد و رفتم وضو گرفتم و نمازم خوندم و یکم با خدا درد دل کردم خدارو شکر به خیر گذشت روز خوبی بود ولی آخرش یکم سخت بود و به خیر گذشت
برچسب : نویسنده : mehrdadsoleymania بازدید : 169