....

ساخت وبلاگ
 

از حموم عمومی شهر در اومدیم و نم نم بارون میزد، خانومی جوون و محجبه بساط لیف و جوراب و ... جلوش پهن بود..

رفت جلو و آروم سلام کرد و نصفه بیشتره لیف و جوراباشو خرید..

تعجب کردم و ازش پرسیدم : داداش واسه کی میخری ؟!
ما که تازه از حموم در اومدیم، اونم اینهمه !

گفت : تو این سرما از سر غیرتشه که با دستفروشی خرجشو در میاره وگرنه میتونست الآن تو یه بغل نرم و یه جای گرم تن فروشی و فاحشگی کنه !

پس بخر و بخریم تا شرف و ناموس مملکتمون حفظ شه...

برگشت تو حموم و صدا زد :
نصرت اینارو بزار دم دست مردم و بگو صلواتیه

برگی از دفترچه خاطرات جهان پهلوان تختی

متولد زمستان...
ما را در سایت متولد زمستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehrdadsoleymania بازدید : 211 تاريخ : دوشنبه 16 ارديبهشت 1398 ساعت: 9:56